۱۳۹۳ خرداد ۱۰, شنبه

از هوش تا عقل


To Mulla-Sadra





...
هرساله در مهمترین رویداد آموزشی کشور جوانان ما براساس اندوخته های علمی و استعدادهای تحصیلی شان رتبه بندی می شوند. سپس تعدادی از باهوش ترین هایشان به دانشگاه های علوم پزشکی راه می یابند. پس از سالها کوشش برترین هایشان به عضویت هیات های علمی این دانشگاه ها در می آیند و از میان آنان، قاعدتا، برخی از لایق ترین ها به ریاست بیمارستان های آموزشی می رسند. آن وقت می گویند یادش بخیر روزهایی که ما ۲۰ می گرفتیم و این (مرحوم) مرتضی ممیز ۱۴ می شد. حالا برای ما شده است پدر گرافیک ایران.
خودمان هم چندان بی هنر نیستیم. بیار آن کاغذ و مداد را تا برای بیمارستان آرمی بزنم که در تاریخ هنر ثبت شود. اگر وقت کردید بفرمایید آلبومی از این آثار هنری برایتان تهیه کنند، ببینید آیا می شود به آنها نگاه کرد؟ در کشوری که در جهان گرافیک حرف برای گفتن دارد آیا سزاوار است که نشانه بیمارستان طالقانی یا سینا این شکلی باشد؟ مواظب باشید شما مرتکب چنین خطاهایی نشوید.

۱۳۹۳ خرداد ۷, چهارشنبه

اجماع نقیضین



   ویرم گرفته در این خلسۀ بعد از امتحان، چیزکی اینجا بنویسم. چندبار نوشتم و خط زدم. می‌دانم چه نمی‌خواهم بنویسم. این را از آنجا که چندبار نوشتم و پاک کردم می دانم: کورمال و تجربی! چه می‌خواهم بنویسم‌اش را هم از قضا می‌دانم! می دانم که لطفی ندارد از آنچه می دانم حرف بزنم. سهم نمی‌دانم محفوظ و محترم است. می‌خواهم راجع به تناقض‌های زاینده حرف بزنم، دربارۀ سوراخ‌های زبان! برای حرف زدن باید کلمات را معنی کرد. می خواهم بگویم چطور باید در میانهٔ این می‌خواهم و نمی‌خواهم‌ سکوت کرد و سخن گفت و سکنی گزید. می خواهم از معناهای بی نام ...

۱۳۹۳ اردیبهشت ۱۸, پنجشنبه

انتخاب‌های گوناگون ۱




  انّ سعیکم لشتّی    
 
 
 
 
 


وقت هایی که نمی‌دانم دیگر کجا باید بروم را اغلب آمده‌ام اینجا جلوی درخت کتابخانه چایی خورده‌ام. انگار کم‌کم به لحاظ آماری دارد معنادار می‌شود.  
 

کوششهای
متشتت

تلاشهای پراکنده