۱۳۸۹ مهر ۱, پنجشنبه

کنترپوان



Dedicated to the concert head

الآ
ن که دارم این رو مینویسم تقریبا یک ساله که مفتون این فایل شدم. (اولین بار اینجا پیداش کردم). علی رغم طولانی بودن با حوصله بهش گوش میدم. چیز خیلی عجیب و غریبی نیست. برعکس، خیلی هم ساده است و تقریباً تا انتها هم دست از این سادگی بر نمی داره. (!)
این فایل، یک فایل صوتیه از ترتیل سوره اسراء توسط یه آقایی به نام الغامدی که به نظر من بسیار شنیدنیه و از همون ابتدایی که بهش گوش دادم خیلی خوشم اومد! برام خیلی عجیب بود که این چرا اینجوری شروع میکنه. مگه قراره بعد از بسم الله ... چه چیزی گفته شه؟! یه جوری می خونه که انگار مقدمه چینی هاش رو قبلا انجام داده و الان رسیده به قلب قضیه و درست از همون جا با نام و یاد خدا شروع کرده به خوندن! معلوم نیست این همه بکگراند رو همین اولِ کار از کجا آورده (!)
معمولا کسایی که دارن یه متنی/شعری/ ... رو میخونن وقتی میخوان خیلی سنگ تموم بگذارند، سعی می کنند که آهنگ و لحن خوندنشون با اون با محتوای قضیه بخونه و اوج و فرودش رو پیروِ اون تنظیم کنند. اگر دارن حرف از مرگ و نیستی می زنند صداشون رو کلفت کنند و مرعوب کننده بخونن، و اگه دارن حرفهای خوب میزنند لحنشون رو مهربون کنند ... مثل موسیقی متن که تو خیلی فیلمها به کمک عوامل سازنده میاد تا بتونن حسی که تو تصویر قراره باشه ولی {متاسفانه} نیست رو منتقل {تزریق} کنند. یا مثل کلیپ هایی که تلویزیون درست میکنه که توشون خواننده مثلا میگه "مردی و مردونگی خاک شده" بعد یه مردی که از قضا کلی محاسن داره - یه مردی که به معنای واقعی کلمه مَرده رو نشون میدن که تو کویر با لباس سفید داره یه مشت خاک میریزه رو زمین... . برای دوری ازین ورطه، خیلی نمایشها و فیلمها نگاهشون به موسیقی کلاً فرق داره (مثلا ممکنه طرف کلا از هیچ موسیقی متنی تو کار استفاده نکنه) و احتمالا نسبت به نتیجه کارشون صبورترند و میگن بذاریم فیلم خودش یواش یواش پیش بره و اون چیزی که میخواد رو خودش به مرور در دل مخاطب بسازه. نه این که فوری بیایم با موزیک تاثیر گذار بیننده رو تحت تاثیر قرار بدیم، عقلش زایل بشه و بعد هم همینجور مسلسل وار با احساساتش بازی کنیم...
یا مثلا ممکنه خیلی کنترپوانانه سعی کنند موزیکی که شنیده میشه به اون اتفاقی که داره تو صحنه می افته ربطی نداشته باشه ... مثلا وقتی همه تو فیلم دارن شادی میکنند ولی موسیقی متن غمگینه، آدم همش فکر میکنه که الان مگه قراره چی بشه؟! انگارکه از یه چیزی خبر داره که آدمای تو فیلم ازش بی خبرن. یعنی چی میخواد بشه ؟!
الغامدی هم اینجا آهنگِ خوندنش رو لغت به لغت انتخاب نمیکنه. تلاش چندانی برای رسوندن جانمایه ی تکان دهنده ی تک تکِ کلمات به شنونده اش نمیکنه ("دل بده! دل بده! ...") و لحنش رو با اوج و فرود کلمات و اتفاقات زیاد شل و سفت نمی کنه. بلکه لحن پر احساس و پرقدرتش را از همون اول آغاز می کنه و تا پایان هم همون آهنگ را حفظ می کنه/ریتم را نگه می داره (!)
سوره اسراء اینطور که مفسرین گفتند علی رغم طولانی بودنش که بیشتر مخصوص سوره های مدینه است، در مکه - سرزمین آغازین تمدن مسلمانان نازل شده. اولِ سوره، بعد از بسم الله الرحمن الرحیم میگه پاک و منزه است خدایی که شبانه بنده اش را از مسجد الحرام به سوی مسجد الاقصی که {پیشتر} پیرامونش را برکت دادیم {و متمدن ساختیم)، سیر داد تا آیات خویش را به او نشان دهیم، که همانا او شنوای بیناست. (1) و بعد قصه بنی اسرائیل را تعریف می کند:

و بنی اسرائيل را در, کتاب [شان‌] خبر داديم كه: «قطعاً دو بار در زمين فساد خواهيد كرد، و قطعاً به سركشىِ بسيار بزرگى برخواهيد خاست.» (٤) پس آنگاه كه وعده نخستين آن دو فرا رسد، بندگانى از خود را كه سخت نيرومندند بر شما مى‌گماريم، تا در خلال خانه‌ها به جستجو درآيند، و اين وعده تحقّق‌يافتنى است. (٥) پس [از چندى‌] دوباره شما را بر آنان چيره مى‌كنيم و شما را با اموال و فرزندان يارى مى‌دهيم و تعداد نفرات شما را بيشتر مى‌گردانيم. (٦) اگر نيكى كنيد، به خود نيكى كرده‌ايد، و اگر بدى كنيد، به خود [بد نموده‌ايد]. و چون تهديد آخر فرا رسد [بيايند] تا شما را اندوهگين كنند و درمسجد چنانكه بار اول داخل شدند [به زور] درآيند و بر هر چه دست يافتند [آن را] يكسره نابود كنند. (٧) چه بسیار که پروردگارتان می خواست شما را {غرقِ} رحمت کند! {اما} اگر روی بگردانید، روی می گردانیم. {چرا که} ما جهنم را زندانِ قدرناشناسان قرار دادیم (٨) قطعاً اين قرآن [ آيينى‌را / راه و روشی را / ملتی را / طریقی را] راهنماست می کند كه خود قوام یافته تراست و مؤمنانى را كه عمل صالح انجام میدهند، به پاداشی بزرگ بشارت مى‌دهد. (٩) ...)

این سوره را با نام های سبحان (کلمه ابتدای سوره که اشاره دارد به پاک و بری بودن خداوند از به آنچه به وی نسبت می دهند. برخی از مفسرین سوره هایی را که با کلمه سبحان آغاز می شود سوره های سبحان می خوانند و معتقدند در این سوره های احتمالا تمثیلی یا تصوری بوده که خداوند در همان ابتدا گفته که پاک و منزه است از آن) و بنی اسرائیل نیز می شناسند. چون قسمت قابل ملاحظه ای از آن آیات مربوط به بنی اسرائیل و تاریخ پر فراز و نشیب آنهاست. البته بخاطر اشاره ای که در آیه اول آن به سیرِ شبانه از مسجد الحرام به مسجد الاقصی بیشتر آن را با نام اسراء می شناسند و گویا اختلافی همیشگی هم بین عده ای از مفسرین بوده که این معراج روحانی بوده یا جسمانی بوده (!)
بعد طبق روال همیشه، کتاب مخاطب عوض می کند. مَثل می زند و همه و همه را مخاطب قرار می دهد و از بسیاری چیزهای دیگر حرف می زند. از صبر سخن می گوید. از این که انسان همچنان که خیر را طلب میکند ندانسته شری را برای خویش فرا می خواند، و اینکه انسان همواره شتاب می کند. (11)
وقتی قرئت این سوره را گوش می دهم پیش از هرچیزی مجذوب لحن و آهنگ قاری می شوم. به این فکر می کنم که چرا اینقدرغریب و حتی شاید غمگین شروع می کنه. یه جوری که انگار داره از قلب حادثه صحبت میکنه. ولی کم کم سوالم این شد که اصلاً چرا خدا باید همان سال های ابتدایی ظهور آیین جدید - آنهم در مکه و در روزهای آغازین اسلام این سخن ها را با پیامبر بگوید و او را از احوال و اخبار وعاقبت بنی اسرائیل و آنچه بر آنها گذشت آگاه کند. مگر پیغمبر از چه حقیقتی قرار بود باخبر شود؟ً خدا از چه چیزی خبر داشت که عبدِ برگزیده­اش از آن خبر نداشت؟!








۱۳۸۹ شهریور ۱۲, جمعه

خدا با انسان سخن می گوید


Dedicated to Z

خدا با انسان چگونه سخن می گوید؟

در ادیان توحیدی چهار طریق برای سخن گفتن خدا با انسان ذکر شده است:
خدا از راه طبیعت با انسان سخن می گوید. چنان که تمام کائنات جلوه خداوند است. در قرآن نیز از آن ها به آیه یاد شده است. آیه در قرآن به معنای نشانه نیست، بلکه چیزی بیشتر از نشانه است. آیه مفهومی پویا و زنده است و باید آیه ها را نمود های خداوند دانست.
پیر پرسید کیست این؟ گفتند: □ عاشقی بی‌قرار و سرگردان
گفت: جامی دهیدش از می ناب □ گرچه ناخوانده باشد این مهمان
ساقی آتش‌پرست آتش دست □ ریخت در ساغر آتش سوزان
چون کشیدم نه عقل ماند و نه هوش □ سوخت هم کفر ازان و هم ایمان
مست افتادم و در آن مستی □ به زبانی که شرح آن نتوان
این سخن می‌شنیدم از اعضا □ همه حتی الورید و الشریان
که یکی هست و هیچ نیست جز او □ وحده لااله الاهو
هاتف اصفهانی
*
در این میان خدا با افرادی خاصی (پیامبران) سخن گفته است. این سخن گفتن {احتمالا} از جنس از کلمات و جملاتی که از حلقوم انسانی بیرون می آید نبوده است. اگر هم کلمات و جملاتی در این مخاطبه در کار بوده است، آن حقیقتی که بر آنها نازل می شده چیزی بیش از این کلمات و جملات بوده است. در این گونه سخن گفتن چیزی که اهمیت داشته این بوده که برای آنها مفهوم بوده که (با واسطه یا بی واسطه) مخاطب خداوند قرار گرفته اند.
{نوع سوم سخن گفتن خدا با انسان را مجتهد از روی خطبه 222 نهج البلاغه خواند و توضیح داد.}
إِنَّ اَللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى جَعَلَ اَلذِّكْرَ جِلاءً لِلْقُلُوبِ تَسْمَعُ بِهِ بَعْدَ اَلْوَقْرَةِ وَ تُبْصِرُ بِهِ بَعْدَ اَلْعَشْوَةِ وَ تَنْقَادُ بِهِ بَعْدَ اَلْمُعَانَدَةِ وَ مَا بَرِحَ لِلَّهِ عَزَّتْ آلاَؤُهُ فِي اَلْبُرْهَةِ بَعْدَ اَلْبُرْهَةِ وَ فِي أَزْمَانِ اَلْفَتَرَاتِ عِبَادٌ نَاجَاهُمْ فِي فِكْرِهِمْ وَ كَلَّمَهُمْ فِي ذَاتِ عُقُولِهِمْ فَاسْتَصْبَحُوا بِنُورِ يَقَظَةٍ فِي اَلْأَبْصَارِ وَ اَلْأَسْمَاعِ وَ اَلْأَفْئِدَةِ
همانا خداى پاک و بلند مرتبه ياد خود را روشنی بخش دلها كرد ، تا از آن پس كه ناشنوايند بدان ياد بشنوند ، و از آن پس كه نابينايند بينا شوند، و از آن پس كه ستيزه جويند رام گردند. خدای را كه همواره بخششهاى او بى‏شمار است و نعمتهايش بسيار، در پاره‏اى از زمان و در روزگارى كه پيامبرى نبوده، بندگانى است كه در انديشه هایشان با آنان نجوا می کند و در اعماق عقل هایشان با آنان سخن می گوید، و چشم هایشان را تیز و گوش هایشان را شنوا می کند.
گونه چهارم سخن گفتن خدا با انسان با تکیه بر گونۀ اول یعنی وحی نازل شده بر پیامبران صورت می پذیرد. بدین معنا که خدا از این طریق با همه انسان ها سخن گفته است. **
برای این گونه سخن گفتن چند ویژگی ذکر شده که از آن جمله
خبر داشتن از مسائل علمی و اخبار گذشته و آینده،
و فصاحت بی نظیر و ادبیات ممتاز آن است.
که این دو ویژگی توسط متخصصانش شناخته می شود و افراد عادی شاید متوجه ادبیات ویژه آن نشوند. آیا آنها دستشان خالی است؟ آیا خدا با افراد عادی مثل ما سخنی نمی گوید؟ آیا دست ما خالی است؟
عده ای معتقدند که به همین سبب افراد عادی باید از افراد متخصص تقلید کنند. اما آیا این عرصه این عرصه ای تقلید پذیر است؟! خدا قرار است با انسان ها سخن بگوید! آیا در این تقلید گفت و شنودی صورت می گیرد؟! زیرا سخن گفتن وقتی صورت می گیرد که مخاطبه ای صورت گیرد و شنونده احساس کند که مخاطب کسی واقع شده. دویژگی که بالاتر ذکر شد هیچ یک سبب نمی شوند که مخاطبه ای صورت گیرد و سخنی گفته نمی شود. اما آیا واقعا دست ما خالیست؟!
   سخن دینی – سخن اصیل دینی – یک ویژگی مهم دیگر نیز دارد که سبب می شود این گفتن و شنیدن انجام شود و آن اثر گذاری است. همین ویژگی است که باعث می شود کلام خدا هنوز در بین انسان­ها شنونده داشته باشد و انسان ها خود را مخاطب آن احساس کنند.
وقتی به سخنی نگاه کنیم باید ببینیم جنس آن سخن چیست. مثلا جنس یک سخن ممکن است علمی، تاریخی، جامعه شناسی، روانشناسی باشد که همه این سخن ها نیز در جای خود محترم­اند. اما بشر تنهاست، اضطراب دارد و این جنس سخنان دردی از اضطراب و تنهایی اش دوا نمی کنند. در حالیکه کلام خدا معنا بخش است و اضطراب های بشر را می شنود. اما سخن خدا معنا بخش و جانبخش است. مثلا وقتی در قرآن می خوانیم :
قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ
لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّـهِ
إِنَّ اللَّـهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا
إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ
بگو ای بندگان من که بر خود اسراف کرده اید
از رحمت خدا نا امید نشوید
که خدا همه گناهان را می آمرزد
چرا که او آمرزندۀ مهربان است
﴿الزمر-٥٣﴾
این سخن جنسی معنا بخش دارد که سخن هایی از جنسِ سخن های علمی، تاریخی، جامعه شناسی، روانشناسی و ... چنین کارکردی ندارند. پس در حقیقت سخنی دینی است که چنین جنسی داشته باشد: جنسی معنا بخش، جان بخش، حیات بخش...
اما باید به این نکته نیز توجه داشت که انسان ها در یک بستر نامناسب نمی توانند مخاطب خداوند قرار بگیرند. باید جامعه بستری مناسب، سالم و آزاد داشته باشد. تک صدایی نباشد. حرفها و ادعاها نقد شوند از همه بیشتر هم آن سخنی که می گویند سخن خداست نقد شود. چون سخن خداست و قرار است به او نسبت داده شود. امروز هیچ حکومتی نمی تواند مدعی باشد که سخنش سخن خداست. حکومتهای امروز دستگاههای غول پیکری هستند آمیخته از هزار و یک رقم بروکراسی، تکنوکراسی، ... . حکومت باید کار خودش را بکند. مانع ایجاد نکند و مصداق الذین یصدون عن سبیل الله (کسانی که {مردم} را از راه خدا باز می دارند) نباشد. علاوه بر این کسی سخن خدا را می گوید نیز مهم است و هر مفسری نیز نمی تواند چنین مخاطبه ای را صورت دهد.
خلاصه سخنرانی شب بیست و یکم ماه رمضان، محمد مجتهد شبستری، شهریور 1389، حسینیه ارشاد
این خلاصه از حافظه نقل شده و چندان دقیق نیست، اگر دقیق ترش را خواستید درمعناگرا میتوانید ببینید.