Dedicated to the concert head
الآن که دارم این رو مینویسم تقریبا یک ساله که مفتون این فایل شدم. (اولین بار اینجا پیداش کردم). علی رغم طولانی بودن با حوصله بهش گوش میدم. چیز خیلی عجیب و غریبی نیست. برعکس، خیلی هم ساده است و تقریباً تا انتها هم دست از این سادگی بر نمی داره. (!)
این فایل، یک فایل صوتیه از ترتیل سوره اسراء توسط یه آقایی به نام الغامدی که به نظر من بسیار شنیدنیه و از همون
ابتدایی که بهش گوش دادم خیلی خوشم اومد! برام خیلی عجیب بود که این چرا اینجوری
شروع میکنه. مگه قراره بعد از بسم الله ... چه چیزی گفته شه؟! یه جوری می خونه که
انگار مقدمه چینی هاش رو قبلا انجام داده و الان رسیده به قلب قضیه و درست از همون
جا با نام و یاد خدا شروع کرده به خوندن! معلوم نیست این همه بکگراند رو همین اولِ
کار از کجا آورده (!)
معمولا
کسایی که دارن یه متنی/شعری/ ... رو میخونن وقتی میخوان خیلی سنگ تموم بگذارند،
سعی می کنند که آهنگ و لحن خوندنشون با اون با محتوای قضیه بخونه و اوج و فرودش رو
پیروِ اون تنظیم کنند. اگر دارن حرف از مرگ و نیستی می زنند صداشون رو کلفت کنند و
مرعوب کننده بخونن، و اگه دارن حرفهای خوب میزنند لحنشون رو مهربون کنند ... مثل
موسیقی متن که تو خیلی فیلمها به کمک عوامل سازنده میاد تا بتونن حسی که تو تصویر
قراره باشه ولی {متاسفانه} نیست رو منتقل {تزریق} کنند. یا مثل کلیپ هایی که
تلویزیون درست میکنه که توشون خواننده مثلا میگه "مردی و مردونگی خاک
شده" بعد یه مردی که از قضا کلی محاسن داره - یه مردی که به معنای واقعی کلمه
مَرده رو نشون میدن که تو کویر با لباس سفید داره یه مشت خاک میریزه رو زمین... .
برای دوری ازین ورطه، خیلی نمایشها و فیلمها نگاهشون به موسیقی کلاً فرق داره
(مثلا ممکنه طرف کلا از هیچ موسیقی متنی تو کار استفاده نکنه) و احتمالا نسبت به نتیجه کارشون صبورترند و میگن بذاریم فیلم خودش یواش یواش پیش بره و اون چیزی که میخواد
رو خودش به مرور در دل مخاطب بسازه. نه این که فوری بیایم با موزیک تاثیر گذار
بیننده رو تحت تاثیر قرار بدیم، عقلش زایل بشه و بعد هم همینجور مسلسل وار با
احساساتش بازی کنیم...
یا مثلا
ممکنه خیلی کنترپوانانه سعی کنند موزیکی که شنیده میشه به
اون اتفاقی که داره تو صحنه می افته ربطی نداشته باشه ... مثلا وقتی همه تو فیلم
دارن شادی میکنند ولی موسیقی متن غمگینه، آدم همش فکر میکنه که الان مگه قراره چی
بشه؟! انگارکه از یه چیزی خبر داره که آدمای تو فیلم
ازش بی خبرن. یعنی چی میخواد بشه ؟!
الغامدی هم اینجا آهنگِ خوندنش رو لغت به لغت انتخاب نمیکنه.
تلاش چندانی برای رسوندن جانمایه ی تکان دهنده ی تک تکِ کلمات به شنونده اش نمیکنه ("دل بده! دل بده! ...") و لحنش رو با اوج و فرود کلمات و
اتفاقات زیاد شل و سفت نمی کنه. بلکه لحن پر احساس و پرقدرتش را از همون اول آغاز
می کنه و تا پایان هم همون آهنگ را حفظ می کنه/ریتم را نگه می داره (!)
سوره اسراء اینطور که مفسرین گفتند علی رغم طولانی بودنش که
بیشتر مخصوص سوره های مدینه است، در مکه - سرزمین آغازین تمدن
مسلمانان نازل شده. اولِ سوره، بعد از بسم الله الرحمن الرحیم میگه پاک و
منزه است خدایی که شبانه بنده اش را از مسجد الحرام
به سوی مسجد الاقصی که {پیشتر} پیرامونش را
برکت دادیم {و متمدن ساختیم)، سیر داد تا آیات
خویش را به او نشان دهیم، که همانا او شنوای بیناست. (1) و بعد قصه بنی اسرائیل را
تعریف می کند:
و بنی اسرائيل را در, کتاب [شان] خبر داديم كه: «قطعاً
دو بار در زمين فساد خواهيد كرد، و قطعاً به سركشىِ بسيار بزرگى برخواهيد خاست.» (٤)
پس آنگاه كه وعده نخستين آن دو فرا رسد، بندگانى از خود را كه سخت نيرومندند بر
شما مىگماريم، تا در خلال خانهها به جستجو درآيند، و اين وعده تحقّقيافتنى است.
(٥) پس [از چندى] دوباره شما را بر آنان چيره مىكنيم و شما را با اموال و
فرزندان يارى مىدهيم و تعداد نفرات شما را بيشتر مىگردانيم. (٦) اگر نيكى كنيد، به خود نيكى كردهايد، و اگر بدى كنيد، به
خود [بد نمودهايد]. و چون تهديد آخر فرا رسد [بيايند] تا شما را اندوهگين
كنند و درمسجد چنانكه بار اول داخل شدند [به زور] درآيند و بر هر چه دست يافتند
[آن را] يكسره نابود كنند. (٧) چه بسیار که پروردگارتان می خواست شما را {غرقِ}
رحمت کند! {اما} اگر روی بگردانید، روی می گردانیم.
{چرا که} ما جهنم را زندانِ قدرناشناسان قرار دادیم (٨) قطعاً اين قرآن [
آيينىرا / راه و روشی را / ملتی را / طریقی را] راهنماست می کند كه خود قوام
یافته تراست و مؤمنانى را كه عمل صالح انجام میدهند، به پاداشی بزرگ بشارت مىدهد.
(٩) ...)
این سوره را با نام های سبحان (کلمه ابتدای سوره که اشاره دارد به
پاک و بری بودن خداوند از به آنچه به وی نسبت می دهند. برخی
از مفسرین سوره هایی را که با کلمه سبحان آغاز می شود سوره های سبحان می خوانند و
معتقدند در این سوره های احتمالا تمثیلی یا تصوری بوده که خداوند در همان ابتدا
گفته که پاک و منزه است از آن)
و بنی اسرائیل نیز می شناسند. چون قسمت قابل ملاحظه ای از آن آیات مربوط به
بنی اسرائیل و تاریخ پر فراز و نشیب آنهاست. البته بخاطر اشاره ای که در آیه اول
آن به سیرِ شبانه از مسجد الحرام به مسجد الاقصی بیشتر آن را با نام اسراء
می شناسند و گویا اختلافی همیشگی هم بین عده ای
از مفسرین بوده که این معراج روحانی بوده یا جسمانی بوده (!)
بعد طبق روال همیشه، کتاب مخاطب عوض
می کند. مَثل می زند و همه و همه را مخاطب قرار می دهد و از بسیاری چیزهای دیگر
حرف می زند. از صبر سخن می گوید. از این که انسان همچنان که خیر را طلب میکند
ندانسته شری را برای خویش فرا می خواند، و اینکه
انسان همواره شتاب می کند. (11)
وقتی قرئت این سوره را گوش می دهم پیش از هرچیزی مجذوب لحن و
آهنگ قاری می شوم. به این فکر می کنم که چرا اینقدرغریب و حتی شاید غمگین شروع
می کنه. یه جوری که انگار داره از قلب حادثه صحبت میکنه. ولی کم کم سوالم این شد
که اصلاً چرا خدا باید همان سال های ابتدایی ظهور آیین جدید - آنهم در مکه و در
روزهای آغازین اسلام این سخن ها را با پیامبر بگوید و او را از احوال و اخبار
وعاقبت بنی اسرائیل و آنچه بر آنها گذشت آگاه کند. مگر
پیغمبر از چه حقیقتی قرار بود باخبر شود؟ً خدا از چه چیزی خبر داشت که عبدِ
برگزیدهاش از آن خبر نداشت؟!
خوب بود اين (نه اين كه باقي بد بود! :))
پاسخحذفدوست داشتم.
خوبی از خودتونه
پاسخحذفبنده همیشه معتقد بودم زیبایی در سادگیه !
-
عرضه کردم دوجهان بر دلِ کار افتاده
به جز از عشق تو باقی همه فانی آمد
بسیار خب است
پاسخحذفبسیار ممنان میباشم
پاسخحذف