۱۳۹۲ آذر ۲۴, یکشنبه

Shoot



۵ نظر:

  1. آدم تا یه جایی کمابیش اون چیزی که بهش گفتند رو انجام می‌ده و با جریان آب و در مسیر رودخانه پیش می‌ره... تا زمانی که به استقلال نسبی (به دریا) می‌رسه و لزومی به ادامۀ صرف مسیرهای گذشته نمی‌بینه.. راه ها دیگه اونطوری مستقیم و محدود به دیوار‌ها حرکت نمی‌کنند و مسیرشون آزاد‌تر می‌شه.. موج بر می‌دارن، حتی اگه از فولاد سخت باشند! جالبیش به همینه که خطوطی که جلو‌تر قراره خم شن و تغییر کنند خودشون از جنس چهارچوب و قانون‌اند: یعنی قانون خود اونهان نه دیوارها! قراره قطار (زندگی، موجود زنده، آدم...) از مسیری که اونا می‌کشن بگذره و به نقاط دیگه برسه.
    چراغ‌های قرمز آدم رو از رفتن در این حریم ممنوعه بر حذر می‌کنند. لابد چون خطر در کمینه و قطاری داره از مقابل می‌آد، لابد قطار مرگ! ولی وقتی به عکس نگاه کنی چراغ مرگ قرمز نیست، سفیده!
    قطار نزدیک می‌شود. ولی تو را از خود نمی‌راند. ترس‌ است که پاهای آدم را خشک می‌کند و او را در راه های باریک و دیوارهای بلند حبس می کند و از تولد در جهان های پیشِ رو باز می دارد. تناقض عمیق مسئله همینجاست که عقلِ محاسبه گر آدمی را زمین گیر می‌کند: برای خارج شدن از فضای محدود و قانونمند باید در‌‌‌ همان چهارچوب و در محدوده‌‌‌ همان قوانین و گزاره‌ها قدرتمند شد، آنقدر قدرتمند که استخوان بندی‌‌‌ همان مجموعه‌ای که او را بالیده و بزرگ کرده را در هم بشکند و مثل دانه‌ای که زمین سخت را بشکافد و بیرون بزند. آدم ابوالبشر چیزی از خط قرمز سرش نمی‌شود، مستقیم و سخت پیش می‌رود و از خطوط بیرون می‌زند. حیات ایست ندارد. حرف زور به خرجش نمی‌رود. حتی ساده‌ترین نه را نمی فهمد! اما تا این سختی و انضباط نباشد نیز پرتابی هم در کار صورت نمی گیرد. چیزی هم اگر باشد چسکی‌ و ترسوست. زورش به این همه نیروی بازدارندۀ مرگ آور و ریشه دار نمی رسد و دیگر جانی برای جهیدن و فراتر رفتن در کَفَش باقی نمی ماند.
    خطوط از مسیر خارج می‌شوند. نظم‌های جدید شکل می‌گیرد. چراغ‌های قرمز برپا می‌شوند. قطار مرگ با چراغ سفیدش از راه می‌رسد و چراغ‌های قرمز را به هیچ می‌گیرد. تو را در ایستگاه مقرر سوار می‌کند و با خود می برد عقب می‌برد و در این مسیر آنچه می خواستی بدانی را برایت تعریف می کند.

    ممنوعه همیشه با ماست.

    پاسخحذف
  2. چه خوبه این عکست عالا.

    قطار می رود
    تو می روی
    تمام ایستگاه می رود...

    پاسخحذف
  3. پاسخ‌ها
    1. ئه؟ خب:
      قطار می آید
      تو می آیی
      تمام ایستگاه می آید...

      واااای چه خوب شد :)

      حذف
    2. باید گفت ایستگاه سفت سر جایش می‌ایستد
      ایستگاه باید بایسته

      پاشو بایست

      حذف