To Whom It May Concern
نقد یک فیلم کوتاه
در سالهای اخیر استفاده از دوربینهای کوچک
و کمحجمی مثل دوربینهای موبایل، نرمافزارهای سادهی تدوین و امکان پخش کمدردسرتر
در اینترنت سبب شده تا به بهانههای مختلف شاهد ساختهشدن فیلمها و کلیپهایی
باشیم که عوامل سازندهی آنها کارشان لزوماً فیلمسازیِ حرفهای نیست. اما این
مسئله دلیلی بر کماهمیت بودنِ آنها نیست. بلکه بعضی از آنها کاملاً در خور توجهاند.
در این چند سال تعداد زیادی ازین فیلمها را تماشا کرده ام و در
اینجا نیز میخواهم در مورد یکی از همین فیلمها بنویسم. این فیلم پارسال همین
موقعها ساخته شده و بهنظرم شایستهی درنگ و توجهی دوباره است و نسبت به نمونه های مشابهش یک قدم جلوتر گذاشته است. روایتِشکیبایی؛ کاری از ایستادهبامشت.
روایتِشکیبایی
تا نیمه با سلیقه، سادگی و دقتِ تحسین برانگیزی انتخاب و تدوین شده است. اما در
نیمهی دوم دچار افت محسوسی میشود.
§
چرا نیمهی اول فیلم (از ابتدا تا 05:38) قوی است؟
دقتی که روی
جزئیات شده از ابتدا در رنگ و فونتِ انتخابشده و همچنین انتخاب موسیقی یکدست و
تاثیرگذارِ فیلم، خود را بهخوبی نشان میدهد. مخاطب از همان ابتدا احساس میکند
به شعور و وقتِ او احترام گذاشته شده و توجهش بیشتر جلب میشود. این توجه و احترام
متقابل وقتی متوجه میشویم که عوامل سازندهی فیلم زحمتِ فیلمبرداری را هم
به خود دادهاند و مانند نمونههای مشابه تنها به کنار هم نشاندن صدا و تصویرهای
آماده بسنده نکردهاند – و از پسِ آن هم بخوبی برآمدهاند.
فیلم با یک شوک
آغاز میشود. یک خبرِ دلخراش و مهیب! سپس جوانی را میبینیم که دستش از همهجا
کوتاه است و ناباورانه ماجرا را در دنیای مجازی دنبال میکند. بعد از فرط استیصال
و درد همانجا تبِ دیگری باز میکند و در جستجوی صبر به کتابِ خدا پناه میبرد.
جملاتی که از
هاله در فیلم آورده شده احتمالاً مربوط به چند ساعت قبل از حادثه است. لحن مادرانه
و آرام جملات، درد و حسرتی عمیق به جان آدم می اندازد.
بعد صداهای زخمخوردهای
پخش میشود – صداهایی بدون تصویر - که انگار هیچ مجرایی غیر از خطوط تلفن برای فریادهای فروخورده ندارند؛ صداهای تکافتادهای
که از پشت تلفنهای راه دور میلرزند ... . [i]
نیمهی اول فیلم به
دلیل پرداخت موجزش - که نتیجهی
توجه به عمقِ غیرمنتظرهی فاجعه و ندادنِ دادههای اضافه به ذهنِ فربه و آشفتهی
مخاطبانش است، در نشان دادن غمِ سنگین آن روز و حتی ثبت آن در تاریخ بسیار تواناست. سکانس آغازین فیلم که در اتاقی
دربسته و خاموش میگذرد از آیاتِ روی مونیتور تا آن آخ... که بر صفحهی بیاحساسِ
مونیتور نقش بسته، همگی برای مخاطب این فیلم وضعیتی معنیدار و دردآور است. [ii]
سوای دقتی که در
جزئیات فیلم شده و احترامی که به مخاطبش گذاشته شده فکر میکنم دلیل قوت نیمهی
اولِ آن بهطور خاص نزدیکی احوال عوامل سازنده با راویِ فیلم و وفاداری به
آن تا انتهای نیمهی اول است. یعنی زاویهی نگاه فیلم نسبت به حادثه همان زاویه و
نسبتی است که عوامل سازنده با حادثه داشتهاند و ماجرا را صادقانه و از نقطه نظر
خود روایت کردهاند نه کس دیگر! بر همین اساس میتوان حدس زد که سازندگانِ فیلم، بدلیل
نوع نگاه فیلم به واقعه و فاصلهای که با آن دارد، احتمالاً خارج از ایران سکونت داشته
اند. این وفاداری به نسبت خود با حادثه همان نکتهایست که روز واقعهی
بهرام بیضایی را با تمام ساختههای مربوط به روز عاشورا متمایز میکند.
§
چرا فیلم در نیمهی دوم (از 05:39 تا انتها) افت کرده است؟
شوک این فاجعه
آنقدر بزرگ است که تا همین امروز هم نمیتوان
آن را به راحتی هضم کرد. اما فیلم از 05:39 - با انتخاب شعری که از قضا بطور حیرتآوری با
اتفاقاتی که افتاده تناسب دارد، حالتِ جمعبندی به خود میگیرد.[iii]
در حالیکه فضا هنوز هیچ میانهای با جمعبندی
– آن هم یک جمعبندی سوگوارانه و مدیحهسرایانه -
ندارد. بیوجدانی و بیرحمی چهرهای
جدید از خود نشان داده و همه را بهتزده کرده است. اتفاقاتی که آن چند روز افتاد سنگ
را میلرزانَد و از خودسوزی جوان بینوای تونسی کم سهمناکتر نبود، ولی بعد از آن،
اتفاقی در آن سطح نیفتاد.
شاید بتوان گفت فجایع
آن چند روز احساس نیاز به پیگیری امور از راههای دیگر را افزایش داد. با این حال
عوامل فیلم که احتمالاً خودشان هم مثل بقیه درگیر همین فضای غیرقابل هضم بودند،
این بهت را در خود و مخاطبان نادیده گرفتهاند و دست به جمعبندی و شورآفرینی زدهاند.
فیلم در نیمهی
دوم، زاویه دیدی که نقطه قوتش در نیمهی نخست است را گم میکند و معلوم نیست دیگر
از زبانِ که حرف میزند. علاوه بر این، فیلم در نیمهی دوم ذهن اشباعِ مخاطبش را از
یاد میبرد و از ایجاز ابتداییاش تا اندازهی زیادی فاصله میگیرد.
روایت شکیبایی فیلم تاثیر گذار و قابل توجهی است. مخصوصاً در نیمه اول که بیشتر از آنکه بخواهد اثرگذار باشد ا خود را روایت می کند و دیگر فیلمهای مشابهش متمایز می شود. از آن مهم تر به این دلیل که
یادمان میاندازد که کار با ابزار ساده و در دسترس لزوماً معنایش سهلانگاری و کمدقتی
نیست.
خرداد 1391
[i] صداهایی که از افراد مختلف در
نیمهی اول شنیده میشود، علاوه بر آنکه روایتگر احوال همان آدمهاست، بیننده را یاد
همان جوانی میاندازد که در ابتدای فیلم دیده که انگار به این صداها گوش میدهد و
بین خبرگزاریها سرگردان است.
[ii] نشان دادنِ احوالِ بیشمارکسانی که آن روز خبر به همین صورت به آنان رسیده، دلیل
مناسبی برای بازسازی (ساختِ) سکانس آغازین است. مسئلهی فیلم برداری در این نوع
فیلمها و کلیپها نمیتواند صرفاً برای فیلمتر کردنِ آنها انجام شود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر